آل کرت
آلِ کَرْت، سلسلهای از پادشاهان محلی ایران که طی سالهای 643 تا 783 ق/1245 تا 1381 م بر بخشی از نواحی خاوری فلات ایران فرمان راندند. متصرفات آنان گاهی همۀ سرزمینهای خاوری خراسان و نیز افغانستان، سیستان و کرانههای سند را دربر میگرفت. پایتخت این سلسله همواره هرات بود.
سابقه تاریخی
به گفتۀ برخی از مورخان، نسب آل کرت به سنجر سلجوقی میپیوندد. تاریخنویسان این پیوند را از طریق فرمانروایان غوری دانستهاند. ربیعی پوشنگی (د 702 ق/1302 م)، شاعر دربار این خاندان، خطاب به ملک فخرالدین، یکی از ملوک این سلسله، گوید:
قـاعـدۀ دودۀ سنــجـر تـویـی واسـطۀ مُلـک ســکنــدر تــویـی
دودۀ سنجـر زتـو خواهـد نوید ملک سـکنـدر به تـو دارد امـیـد
لیکن در این انتساب تردیدهایی هست. نخستین فرد شناخته شدۀ این خاندان، عزّالدّین عمر مَرغنی (مَرغینی) است که با برادرش تاجالدین عثمان مرغنی از مقربان سلطان غیاثالدّین غوری بودند. عزّالدّین هنگامی که وزارت غیاثالدین را بر عهده داشت (اسفزاری، 1/403)، تاجالدین را به کوتوالی دژ خیسار برگماشت و حکومت هرات را خود به دست گرفت. چون تاجالدین درگذشت، ولایت غور به فرزندش ملک رکنالدین خَیْسار واگذار شد (سیفی هروی، 144-145؛ اسفزاری، 1/404). در زمان حکومت رکنالدین خیسار سپاهیان مغول به خراسان حمله بردند و پس از فتح شهرها و قلعههای آن دیار، آهنگ تسخیر قلعۀ خیسار، مقرّ رکنالدین، کردند. برخی از مشاوران چنگیز دشواری تسخیر آنجا را به وی گوشزد کرده، او را از این کار باز داشتند. چنگیز یرلیغی برای رکنالدین فرستاد و فرمانروایی آنجا را به وی واگذاشت و از او خواست که فرمانبرداری کند. رکنالدین که تاب پایداری در خود نمیدید، فرمان چنگیز خان را پذیرفت (هروی، 150-151). پس از درگذشت چنگیز (624 ق/1227 م) و در زمان پادشاهی اوکتای قاآن، رکنالدین خیسار همچنان در فرمانبری مغولان ماند. اوکتای 2 تن از سرداران خود، طاهر بهادر و قرانویین، را به غزنین فرستاد. رکنالدّین خیسار بیشتر اوقات در لشکرکشیهای این سرداران مغول، به کمک آنان میشتافت و شمسالدّین کرت، فرزند یا نوادۀ خود، را همراه خود میبرد. شمسالدّین در این زمان به دلیل تسلطی که بر آیین و یاسای مغولان پیدا کرده بود، خردمندی و آگاهی بسیار از خود نشان میداد به طوری که نزد مغولان معروف گردید و تقرّب یافت. رکنالدین در 643 ق/1245 م درگذشت. پس از او شمسالدّین محمد بر سر کار آمد و سلسلۀ پادشاهی آل کرت از همین هنگام پایهگذاری شد.
در بیشتر منابع و کتابهای عمومی تاریخ ایران که از سدههای پیشین برجای مانده، فصلی یا صفحاتی به شرح حکومت این سلسله یا افراد برجستۀ آن اختصاص یافته است. از میان مآخذ برجای مانده، 3 کتاب از اهمیت ویژهای برخوردار است: الف ـ تاریخنامۀ هرات، تألیف سیفی هروی (ز 681 ق/1282 م؛ زنده در 729 ق/ 1329 م). بخش عمدۀ آن به شرح دوران پادشاهی آل کرت اختصاص دارد. مؤلف از درباریان فخرالدّین کرت و برادرش غیاثالدین بود و به فرمان این یکی، کتاب را میان سالهای 721 تا 729 ق/1321 تا 1329 م نوشته است و رویدادها را تا 721 ق/ 1321 م در آن آورده است. وی چون از نزدیکان غیاثالدین بوده، به اسناد و مدارک دولتی دسترسی داشته است. غیاثالدّین نه تنها موضوع، بلکه شیوۀ نگارش کتاب را نیز معین کرده و تأکید داشته است که در ثبت رویدادها دقت بسیار انجام یابد. گرچه کتاب روی هم، به جانبداری از این خاندان نوشته شده است، لیکن به علت احاطۀ وسیع نویسنده بر موضوع و در اختیار داشتن اسناد و مدارک فراوان، یکی از منابع مهم و شاید مهمترین مأخذ برای تاریخ این سلسله تا دوران غیاثالدین است. بیشتر تاریخنویسانِ پس از وی، اکثر مطالب خود را با استفاده از این کتاب نوشتهاند؛ ب ـ کرتنامه، اثر ربیعی پوشنگی، منظومهای تاریخی است که در بحر متقارب سروده شده است. سراینده که از شاعران دربار فخرالدّین کرت بوده، به فرمان وی تاریخ شاهان آل کرت را از آغاز فرمانروایی آنان تا 702 ق/1302 م به نظم آورده است. این منظومه پیش از تاریخنامۀ هرات سروده شده و سیفی هروی پارهای از دانستههای خود را از آن گرفته است. ربیعی در 702 ق/ 1302 م توسط ممدوح خود فخرالدّین به زندان افکنده شد و مجال نیافت منظومۀ تاریخی خود را به پایان رساند. از این منظومه نسخۀ کاملی برجای نمانده و تنها ابیات پراکندهای از آن در کتابهای تاریخی آن روزگار، بهویژه تاریخنامۀ هرات، درج است؛ ج ـ روضات الجّنات فی اوصاف مدینة هرات، نوشتۀ معینالدّین محمد زَمچی اسفزاری (د 915 ق/ 1509 م)، از نویسندگان عصر سلطان حسین بایقرا که در دربار این پادشاه میزیسته است. وی این کتاب را میان سالهای 897 تا 899 ق/1492 تا 1493 م دربارۀ تاریخ، جغرافیا، رجال و مزارات شهر هرات نوشته است. فصول بسیاری از آن اختصاص به رویدادهای دوران آل کرت دارد. معینالدّین بخش بزرگی از کتاب خود بهویژه رویدادهای دودمان کرت را تا 721 ق/1321 م از تاریخنامۀ هرات گرفته و در برخی جاها به مأخذ خود اشاره کرده است. غیر از 3 کتاب یاد شده، مندرجات دیگر کتابهای تاریخی عموماً تکرار منقولات پیشینیان است و نکات تازهای در آنها دیده نمیشود. در خور یادآوری است که میرخواند و خواندمیر در ذکر رویدادهای دوران آل کرت از کتاب گم شدۀ تاریخ هرات اثر شیخ عبداللّٰه فامی نیز بهره بردهاند.